زیارت امام رضا (علیه السلام)

بری از باب جواد،سلام بدی آقا

اومدم زیارتت کنم،ببینمت آقا

برو به خدا بگو منم گنه کارت

اومدم بگم هنوزم میخوامت

اومدم بگم یا زنده زنده خاکم کن

یا که قبل رفتنم منو تو پاکم کن

اومدم تا که بگم،قربون کبوترای حرمت

بالامو بده میخوام،پر بزنم دور سرت

آقا جون دلم برات بد جوری تنگ شده بود

قبل از اینی که بیام دلم از سنگ شده بود

آقا جون تو رو خدا دلم رو شفا بده

التماست میکنم برات کربلا بده

آخه قربونت برم،کی گفته که تو  غریبی

میخورم قسم به والله که تو بهترین کریمی

منتظر را انت نور هر دو عینی

و به ایران تو برای ما حسینی.....

حال من خوب ولی!

غصه ام ناپیداست

از کجا خواهم گفت؟!

قصه ام از اینجاست

من اگر تکه نانی می خورم!

جامه ای بر تن خود می دارم!

از سر اجبار است!

دل من بیمار است...

کاش می شد گفت!

گفتنی های دلم را اما

دل من بیمار است...

چه بگویم؟!

حرف ها من دارم

چه کنم فهمی نیست!

دل من بیمار است

دگرم حرفی نیست....

زمان جاهلی...وقت عاقلی

زمان جاهلیمون گناهُ گناهُ گناه

وقتی که عاقل میشیم آهُ آهُ آه

لحظه ی بچگیمون خطاُ خطاُ خطا

وقتی که بزرگ میشیم خداُ خداُ خدا

دیگه بچگی گذشتُ گذشتُ گذشت

دیگه دل عهدش رو بستُ بستُ بست......

مدافع حرمت....

ما را بطلب هل من مبارز طلب کنیم

ما هم محافظت از سوریه و از حلب کنیم....

با دست های بسته!....

با دست های بسته پرواز می توان کرد

غواص می توان شد،پرواز می توان کرد

در آب می توان شد،پرواز می توان کرد

بی نام می توان شد،پرواز می توان کرد

گمنام می توان شد،پرواز می توان کرد

سازش نمی توان کرد،پرواز می توان کرد

تسلیم نمی توان شد،پرواز می توان کرد

تحریم می توان شد،پرواز می توان کرد

دنیا نمی توان ماند،پرواز می توان کرد

با دست های بسته دنیای دیگری را

آغاز می توان کرد،پرواز می توان کرد......

*** تقدیم به آنانی که دست هایشان را بستند اما نتوانستند راهشان را ببندند.(شهدای غواص) ***

زمستان بهاری (یلدا)

زندگی چون دانه های یک انار است

با خدا باشی زمستان هم بهار است...

(صحیفه سجادیه) اشتیاق به طلب مغفرت